جامعترین وبلاگ بازی های کامپیوتری

بزرگ ترین مرجع بازی های کامپیوتری

جامعترین وبلاگ بازی های کامپیوتری

بزرگ ترین مرجع بازی های کامپیوتری

Mirrors Edge نقد بازی

نقاط قوت : نوآوری در گیم پلی، گرافیک خوب ، صدا گذاری عالی
نقاط ضعف : برخی مشکلات گرافیکی
 


گیم پلی Mirror’s Edge را دیدید؟ این کار هایی که شما شاهدش هستید نه جنگولک بازیست نه حرکات ژانگولر و نه بدل کاری .کسی که در حال انجام این حرکات است به عنوان یک تریسر در حال انجام ورزشی به نام پارکور است. ورزشی که اغلب مردم فکر می کنند که این ورزشی بسیار خطرناک و بی اصل و پایه است ولی باید گفت که همه آنها در اشتباهند.این ورزش امیزه از چند ورزش مختلف مثل ژیمناستیک و.. است.

نقاط قوت : نوآوری در گیم پلی، گرافیک خوب ، صدا گذاری عالی
نقاط ضعف : برخی مشکلات گرافیکی
 


گیم پلی Mirror’s Edge را دیدید؟ این کار هایی که شما شاهدش هستید نه جنگولک بازیست نه حرکات ژانگولر و نه بدل کاری .کسی که در حال انجام این حرکات است به عنوان یک تریسر در حال انجام ورزشی به نام پارکور است. ورزشی که اغلب مردم فکر می کنند که این ورزشی بسیار خطرناک و بی اصل و پایه است ولی باید گفت که همه آنها در اشتباهند.این ورزش امیزه از چند ورزش مختلف مثل ژیمناستیک و.. است. کسی که این کار را انجام می دهد دارای آموزش ها و تمرینات بسیار دقیق و خاصی است که نیاز به دقت سرعت انعطاف بدنی و.. دارد. به گفته دیوید بل یکی از پایه گذاران این ورزش:پارکور هنر رسیدن از نقطه Aبه نقطه b با صرف حداقل انرژی در حداقل زمان است. مشکل اینجاست که رسیدن به دوم چگونه میسر می شود. رد شدن از یک جوب کنار خیابان پریدن از روی دیوار دو متری یا پرش از روی یک پشت بام به پشت بام دیگر با فاصله 7 متر است. در این ورزش بی نهایت حرکت و تکنیک وجود دارد که هر کس با خلاقیت خود می تواند یک حرکت جدیدی به آن اضافه کند. با این حال پایه و اساس پارکور را پرش های بلند و طولانی با فرود ایمن و اصولی است. استفاده از هر چیزی هم برای عبور جایز است.
 


وقتی در بخش گیم پلی این بازی را نگاه کنید تلفیقی از ژانر های مختلف را خواهید دید که مطمئن باشید که تفکیک این عنصر ها کار بسیار دشواری است زیرا خلاقیتی که Dice در طراحی آن داشته و نوآوری که در سبک بازی ها ایجاد کرده که مطمئنا روزی سرمشقی برای دیگر بازی سازان هم خواهد شد شایان و قابل تحسین است. کنترل یک Free runner در حالت اول شخص با اکشن و سرعت بی نظیر تجربه ای را به وجود آورده که از دست دادن آن نوعی اشتباه است و ضروری است که هر گیمری آن را یک بار هم که شده امتحان کند.

بگذارید قبل از توضیح در مورد بازی به شخصیت های موجود در آن بپردازیم.


Mercury
مرکوری سابقا دونده بوده و به عنوان راهنما و مربی فیت و دیگر رانر ها در به انجام رساندن ماموریت هایشان کمک می کند وی را فقط در دمو های بین مراحل می بینید.در بازی افراد و دوستانش او را به اختصار Merc صدا می زنند.


Faith
او هم یک دونده است و وظیفه اش رساندن پیام هایی که جلوتر از آنها صحبت می کنیم است. داستان بازی هم حول تلاش وی برای نجات خواهرش کیت از دست دولت فاسد است مادرش که ثابقا در درگیری و شکایت از دولت گشته شده است بعد از مرگ مادرش پدرش افسرده شده و به الکل معتاد شده او هم خواهر و پدرش را رها کرده و پا به فرار می گذارد و در هنگامی به طور دزدکی وارد خانه مرکوری شده است مرک مچ او را گرفته و به جای گله و شکایت به او پیشنهاد اموزش رانر شدن را می دهد. به نظر می رسد که فیت با وسایل مدرن ارتباطی رابطه خوبی ندارد به همین دلیل است که پلیس استراق سمع می کند و تمام شانس های فیت و دیگر رانر ها را در ماموریت هایشان از بین می برد.قابل ذکر است که فامیلی او کانرز است.


Celeste
او هم دونده است و با فیت کار میکند ولی طبق معمول خودتان می توانید حدس بزنید یا نه او هم همانند کندرا در dead space یک خیانت کار است. و در پروژه جدید دولت که رانر هایی را برای از بین بردن فیت و همکارانش آموزش می دهد همکاری دارد.


Kate
خواهر فیت که عضو نیروی امنیت پلیس است و با یک پاپوش به جرم قتل زندانی شده است و حالا تنها در امید او دری است که فیت قرار است از آن وارد شود.حالا بپردازیم به خود بازی.....

فیت فردی سریع و چالاک و سبک وزن است و به همین دلیل به او ماموریت های سختی را واگذار کرده اند. این ماموریت ها شامل فرستادن بسته های اطلاعاتی است که باید در بین مخالفان رژیم دیکتاتوری حاضر پخش شود این اطلاعات باید به صورت فیزیکی و به دست افراد کاملا مطمئن به انتقال داده شود به دلیل امنیت شدیدا بالا ارسال این اطلاعات حتی از طریق پست الکترونیکی هم میسر نیست. فیث که به تازگی به عضویت در آمده برای آشنایی با کار خود یک مرحله آموزشی را می گذراند و پس از آن وارد 9 Chapter اصلی بازی می شود. کارگردان با قراردادن کارکتر در اول هر مرحله در مکان ها و شرایط مختلف علاوه بر جلوگیری از یکنواختی در روند بازی کمک بسیاری به چالش آور بودن سطح گیم پلی کند. در این امر موفق هم شده است بازیکن با قرار گرفتن در مکان هایی مثل برج های بلند چاهها زیر زمین ها کانال هال کولر مترو و... نه تنها خسته نمی شود بلکه سعی در ایجاد تغییر در نحوه عبور از موانع مختلف نیز می کند.

گاهی سرعت و عملکرد سریع در بازی موثر است و گاهی هم آرامش و دقت زیرا با تغییر لوکیشن های بازی دقیقا به همان حالت هم مکانیزم گیم پلی بازی تغییر می کند. در ماموریت هایی که بر روی ساختمان ها می گذرد سرعت و عملکرد بازیکن در پرش های به موقع نقشی عمده را ایفا می کند و برعکس آن هم در مکان هایی که امکان مانور کمتری وجود دارد و فضا به نوعی بسته است. دقت و آرامش کارایی بسیار بیشتری دارند. درهنکام عبور از این موانع تصمیم گیری های درست مهم ترین هدف بازیکن است.


در بازی نیروی های امنیتی دشمنان اصلی و دست و پا گیر نیستند و این موانع محیطی و فیزیکی هستند که دشمنان اصلی شما هستند. ممکن است در هنگام پرش از پشت بام با امتحان را ههای مختلف بار ها و بار ها ناکام بمانید تا آخر سر بتوانید راه حل درست و بهتر را پیدا کنید. گاهی هم به عنوان پیشنهاد دوستانه بدانید که یک جا ایستادن و آرام و دقیق فکر کردن به شما احساس یک دونده در حال پیدا کردن راه چاره را می دهد اگر نخواستید که بدون صبر بازی را پیش ببرید خیالتا ن راحت باشد که با سقوط کردن در بازی بازی شما را به نقطه دوری نمیبرد زیرا checkpoint های بازی بسیار زیاد و با فاصله های بسیار کوتاه ازهم هستند.

بازی سازان برای رفع خطاها و خسته کننده نبودن بازی یک سیستم راهنمایی در بازی کنجانده اند به صورتی که مسیر هایی که شما باید آز انها عبور کنید به رنگ قرمز در می آید البته اتکای زیاد به این سیستم هم ممکن است شما را گمراه کند وممکن است گاهی رنگ قرمزی که مربوط به فضای بازی است را با راهنمای بازی اشتباه گرفته و مسیر را اشتباه بروید.

 


در بعضی قسمت ها که باید از میان جمع کثیری از دشمنان عبور کنید سه راه مختلف دارید یکی کشتن تمام نیرو ها با دست خالی زیرا بازیسازان اجازه داده اند که بدون حتی شلیک یک گلوله هم بتوانید بازی را به پایان برسانید .یا با اسلحه ها شلیک کرده و همه را بکشید یا اینکه فرار را بر قرار ترجیح داده و فلنگ را بسته و در بروید.
 


در بازی نوعی خاصیت کند کردن زمان را دارید تا بتوانید راحتتر با دشمنان مبارزه کنید هر چند که این سیستم بیش از حد در بازی های نسل امروز تکراری و کلیشه ای دیده می شود ولی سبک گیم پلی نوآورانه تمام این مشکلات را پشت خود پنهان می کند.


با پیشرفت هر چه بیشتر بازیکن در بازی اثرات بیشتری از ژانر های مختلف در بازی نمایان میشود دور بین اول شخص پرش های ممتدد و جستجو ها برای پیدا کردن راه نمونه ای از ژانر اول شخص و ماجراجویی است. درگیری هاهم که شامل مبارزه تن به تن شلیک گلوله و استفاده از سلاح های مختلف است نمودی از سبک بازی های اکشن و شوتر است همه این ها در کنار کارگردانی خوش ذوق و جذاب بازی را به موفقیت واوج میرساند. کارگردان موفق شده با ترکیب ماهرانه این سبک ها نقش به سزایی در انتقال حس و حال کارکتر به بازیکن با استفاده از دوربین اول شخص ورعایت نکات ریز و بسیار مهم ایفا کند.

با توجه به نوع حرکت خاص دور بین تمامی محیط ها همان طوری که توسط فیت دیده می شود برای ما نشان داده می شود.عدم نمایش حتی یک دکمه بر روی صفحه حرکات و لرزش های طبیعی دوربین نبود HUD و حتی شنیدن صدای نفس نفس زدن کارکتر در بازی از همین عناصر ماهرانه کارگردانی بازی به شمار می رود.

هنگانی که تمام این نکات را کنار هم می گذاریم می بینیم که حتی با موشکافانه ترین نگاه ها وبررسی ها نمی توان مشکلی از گیم پلی گرفت که ان را لایق امتیاز 10 می کند ولی همان گمراه شدن ها در بازی ممکن است گاهی به طرز عجیبی عذاب آور شود که باعث می شود از امتیاز بازی مقدار کمی کاسته شود.


متاسفانه تمام سازندگان وقت خود را صرف طراحی بخش گیم پلی کرده اند و از دیگر بخش ها غافل مانده اند موتور گرافیکی UE3 نام دارد که این روز ها آنرا با نام GOEW می شناسند شرکت Dice با به کار گیری این موتور و اضافه کردن سیستم نورپردازی به نام Beast به این موتور سعی در تقویت آن کرده اند و به جرات می توان گفت که این سیستم نور پردازی جور بقیه ضعف های گرافیکی بازی را می کشد. متاسفانه در تمامی لوکیشن های بازی بار ها و بار ها با آبجکت های جزئی روبرو می شویم اکثر در ها و میله ها یک شکل طراحی شده اند جعبه هایی که از آنها برای بالا رفتن استفاده می کنید یک شکل هستند نردبان و هر چیز دیگری را که فکر کنید تکراری و آزار دهنده است ولی به علت زیبایی که سیستم نور پردازی در محیط ها وارد کرده است زشتی این تکرار ها در زیبایی این نورپردازی غرق می شود. رنگ بندی بازی هم بسیار شاد و متنوع است اما همین رنگ ها در برخی لوکیشن های بازی بسیار مزخرف و ناموزون است کار شده است تا جایی که در برخی مراحل در ساختمان ها یی وارد می شوید که فقط از دو رنگ سفید و قرمز تشکیل شده که پس از مدتی چشم درد و سرگیجه و اعصاب خورد کنی به همراه دارد که البته اینچنین لوکیشن هایی در بازی به ندرت دیده می شود. نکته منفی دیگر خلوت بودن بیش از حد معابر و خیابان هاست وقتی از بالای پشت بام ها به پایین نگاه می کنیم به طرز غیر طبیعی خیابان ها خلوت و ساکت است البته با توجه به داستان بازی که مربوط به سلطه های دولت و ایجاد امنیت شدید در شهر است تعریفی برای این خیابان های خلوت می تواند باشد. در کل باید اعتراف کرد که بخش گرافیک بسیاری از انتظارات را بر آورده نکرده است. ولی وجود نور پردازی فوق العاده و رنگ بندی های شاد و مختلف حسابی بازی را نجات داده است.

خوشبختانه Dice پس از خرج بی دقتی های زیاد در طراحی گرافیک ناکامی این بخش را در بخش صدا و موسیقی تکرار نکرده تن و ریتم موسیقی های بازی به روند آن تحرک خاصی بخشیده است افکت ها مخصوصا صدای خرد شدن شیشه ها شکستن اجسام عالی و خوب طراحی شده است نوع بیان دیالوگ ها و رد شدن آن بین کارکتر ها ماهرانه انجام شده است. اما گرم تر و محکم تر هم جا داشت تا بتوانند هیجان و لذت بیشتری در بخش میان پرده ها ایجاد کند با این توصیف ها بخش صدا و موسیقی بازی قابل قبول است و به هیچ وجه مشکلاتی که گرافیک در بازی ایجاد کره ایجاد نمی کند.

بخش آنلاین بازی حرفهای برای گفتن دارد که البته با وجود خط های بی بخار و سرعت پایین اینترنت های کشور نمی توان زیاد در کشور ما به این بخش ها اتکا کرد پس بنابراین ما هم حرف زیادی در باره آن نمی زنیم.

حالا بگذارید به Mirror’s Edge یک نگاه کلی کنیم . متوجه می شویم که یک بازی با گیم پلی فوق العاده و جذاب .داستان بسیار ساده و وشسته روفته و مقداری هم کلیشه ای. گرافیک (؟) که به خاطر نور پردازی ها و رنگ بندی ها و همچنین طراحی کارکتر ها به خصوص فیت قابل قبول است و صدا گذاری نسبتا خوب است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد